مدتی پیش یعنی چندماه قبل ، یک مصاحبه از مسعود فراستی میخواندم که نگاهی بود به کارنامه مجید مجیدی با محوریت فیلم پیامبراکرم (ص) ؛ کاری با کلیت بحث و فیلم و نظر مسعودخان ندارم . اصلا راستش را بخواهید مدتی است خیلی اعتقادی هم به حرف های جناب فراستی ندارم .
البته بعضی بحث های ضد انتلکتی یا ضد رادیکالی ایشان بسیار خوب و به جاست ولی به نظرم نگاه ایشان در بحث هنری ، بر خلاف ادعای فرمالیستیشان اساسا ضد فرم است ؛ اینکه محتوای بد از پس فرم خوب نمی آید اساسا تخلیط بی جایی است و تنها فرم در آن ضربه میخورد و هیچ بحث منطقی و آکادمیکی را هم نمیتوان با آن پیش برد ؛ نتیجه اش هم میشود اکتفا به اظهار نظر و بمباران اصطلاحات خودساخته یا چپانده شده در سینما یا گرته ای از کتب جامعه شناسی و فلسفه و غیره ؛ و ایضا میشود استیصال فراستی در برابر منتقد با سوادی که گول ژست مخالف خوانی ایشان را نخورد و در مواجه با نقد فیلم خوبی که با محتوایش مخالف است ولی نمیتواند به چیزی به فرمش ببندد که زیاد دیده ایم مثال هایش را از : جدایی تا ابد و یک روز و فیلمها فراوان خارجی ؛ البته یک مشکل دیگری هم در وجود فراستی هست و آن اعتماد به نفس توسعه یافته ای است که ایشان را به تحلیل های عجیب و غریب در حوزه های غریب و عجیبی میکشد. حالا این ها به کنار! ( مثلا میخواستیم از این بنده خدا نقل قول کنیم زدیم این همه تخریبش هم کردیم :).. )
اما صحبت ایشان صحبت جالبی است که اینجا تابع النعل بالنعل می آورمش :
" * محسن آزرم : برای همین است که مثلاً صحنهی آخر «بچّههای آسمان» دیدنیتر از «باران» است؟
مسعود فراستی : صددرصد. و چهقدر هم چفت است با فیلم. بعضی وقتها که از ناخودآگاهی به خودآگاهی میرسی انگار این ظرفیّت را نداری و انگار همان ناخودآگاه، همان اندازه، کار خودش را میکند. امّا بهمحض اینکه منِ نوعی میگویم این چهقدر خوب است و معنیاش چهقدر زیاد است، کار خراب میشود. من و تو بهعنوانِ بنویس یا فیلمساز بهعنوانِ بساز اگر از شرّ بدیمان خلاص نشویم دخلمان میآید. از شرّ خوبیمان هم باید خلاص شویم. فکر کن تو یک نوشتهی خیلی خوب داری و خودت هم میدانی و همه هم گفتهاند. مثلاً فرض کن «هامونِ» من. ولی از شرّ خوبیاش هم باید خلاص شوی. اگر از شرّش خلاص نشوی درجا میزنی. حتّا عقب میروی. وقتی را به طرف میگویی بهجای اینکه جلو برود عقب میرود. امر به فیلمساز مشتبه میشود که لابد خبری هست. پس هر جوری بسازم درست است. جشنوارهای فرنگی بهسرعت شدند مسألهی مجیدی و بیشترین آسیب را هم از همینجا دید. یک چیز دیگر هم هست که بین همهی بچّهمسلمانهای فیلمساز بعد از انقلاب مشترک است. اینکه تا در جامعه بهعنوان فیلمساز مطرح میشوند محیط زیستشان تغییر میکند.میکند. "
منظور از هامون من نقد معروف ایشان به فیلم هامون مهرجویی است ؛ بگذریم اساسا این حرف بسیار مهم است که باید از شر خوبی هم گذشت و بحث خود آگاه و ناخودآگاه ؛ که خیلی مواقع گریبانگیر بزرگترین هنرمندان هم میشود ، از سپهری و اخوان در ادبیات تا بسیاری دیگر در هنرهای دیگر که اگر عمری بود نمونه هایی را از شاخه های مختلف را بررسی خواهیم کرد ؛ ولی اولویت با اخوان و سپهری.
یا علی !